موضوعات آخرین مطالب پيوندها نويسندگان
|
عشق ق ق ق ق
سرنوشت را کی توان از سر نوشت
هوای دفترم امشب هوای دلتنگی است غرور و بغض و نیازم غریق یکرنگی است دچار می شوم اینجا ...دچار یک غربت تمام ثانیه هایم اسیر این جنگی است که در گرفته میان گریز و جا ماندن در این هوار تمنا چه جای دلسنگی است ؟ بهانه های قدیمی هنوز بیدارند برای من که غرورم شکسته این ننگی است نباید از تو بگویم ...نباید از تو بخوانم غرور لعنتی من دچار بیرنگی است گذشته بودم و با خود خیال می کردم ، فقط منم که که هوایم هوای دلتنگی است هنوزم بی تو گمان ساده خامم به فکر همرنگی است دوباره بی تو من امشب عروج خواهم کرد به سوی خاطره های که از دلتنگی است ! نظرات شما عزیزان:
|
|||||||||||||||||
|