موضوعات آخرین مطالب پيوندها نويسندگان
|
عشق ق ق ق ق
سرنوشت را کی توان از سر نوشت
یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 20:21 :: نويسنده : صالح
یادتهکـناره دریـا روی مـاسـه های ساحل
گـفـتی که هرگــز تو از من نمیــشی یه لحظه غافـل دو تا قـلب عاشـقونه روی ماسه ها کشـیدی گـفــتی تاره موی مـن رو به همه دنیانمیدی نــــه مگه تو نگفــته بودی واسه تو رفیق راهم ما چه نـقـشه ها کشیدیـم واسـه فردا های با هم تو میگفـتی که بمونیم پاکـو بی ریاحو سـاده دسـت های همـو بگیـریم توی پیچـو خمه جاده اما افـسوس آب دریا قـلب ها رو از هم جدا کـرد دل سنـگ آبی آب لـب هامونو بی صدا کرد توی چشـم به هم زدن بود آب دریا خاطراتم حالا یه دل واسه مـن مونـد که اونم مونده تو ماتم بـمیرم اون دمه آخــر چـی به روزه عشـقم اومد هـی نگاش به من میوفـتـاد کاری از من بر نیومـد مـیدیدم که لای مـوج ها دنباله دسـتام میـگرده ای خدا خودت نگام کـن دریا با دلـم چه کـرده خون بهـاشو مـن نمیخام عشـقمو داری میگیری دریا و ساحـلو سـنگت ای خدا کنه بـمیری مـیدیدم که لای مـوج ها دنباله دسـتام میـگرده ای خدا خودت نگام کـن دریا با دلـم چه کـرده اما افـسوس آب دریا قـلب ها رو از هم جدا کـرد دل سنـگ آبی آب لـب هامونو بی صدا کرد توی چشـم به هم زدن بود آب دریا خاطراتم حالا یه دل واسه مـن مونـد که اونم مونده تو ماتم از لـبـه دریا و ساحل هر کی یه خاطره داره آخـه دسـته خیـلی ها رو توی دسته هـم میـزاره دریا حـرفی دارم اما واسه گـلایه دیـره از خـدا میـخام که هـیچ وقـت عـشـقـتو ازت نگیره
اما نارفـیـقی کردی عـشقـمو نـشونه باشه اشـکالی نـداره ما خـدامون مـهربونه !
نظرات شما عزیزان:
|
|||||||||||||||||
|