موضوعات آخرین مطالب پيوندها نويسندگان
|
عشق ق ق ق ق
سرنوشت را کی توان از سر نوشت
یک شنبه 24 دی 1391برچسب:, :: 16:18 :: نويسنده : صالح
توی خلوت پر همهمه ام که صدایی به صدات نمی رسه اگه میتونی منو دعا بکن من که دستم به خدا نمیرسه آسمونا ارزونیه پرنده ها جای آسمونا یک قفس بده همه ی دار و ندارمو بگیر هر چی بودمو دوباره پس بده بازم هیچ راهی به مقصد نرسید من هزار و یک شبه معطلم تا ته جاده ی دنیا رفتم و بازم انگار سر جای والم چرا دنیا باتام وسعتش مرحمی برای زخم من نداشت پای هر چی که دویدم آخرش حسرت داشتنشو تو دلم گذاشت سر رو شوه های سنگ روزگار قد این فاصله هق هق میکنم دارم از ثانیه ها سیر میشم دارم از دوری تو دق میکنم پشت خنده های مصنوعی من دل به این بغض گلو شکن بده روزگار سردموورق بزن دست مهربونتو به من بده گم شدم توی شبی که خودم شبی که حتی یه فانوس نداره منو با خودت ببر به روشنا آخه هیشکی مثل تو منو دوست نداره لک زده دلم واسه یه هم زبون شیشه ی دل همه سنگ شده می دونی دلیل گریه هام چیه ای خدا دلم واست تنگ شده آی خداااااااااا
نظرات شما عزیزان:
|
|||||||||||||||||
|