موضوعات آخرین مطالب پيوندها نويسندگان
|
عشق ق ق ق ق
سرنوشت را کی توان از سر نوشت
شنبه 9 دی 1391برچسب:, :: 2:9 :: نويسنده : صالح
نامه ی به خدا ...
سلام خدا جون …
میدونم ازم دلخوری ،
میدونم چند وقته بهت سر نزدم ،
میدونم چند وقته فراموشت کردم !
خدا جون میخوام واست از دلتنگیم بگم ،
میدونم مثه همیشه سنگه صبورمی .
دلم خیلی گرفته ،
این بار نه از دور و بریهام ، نه از دنیا ، از خودم !!
یه مدته حضورت توی لحظه های بودنم احساس نمیشه !
یه مدته بودنت توی زندگیم کمرنگ شده !
یه مدته از گناه ابایی ندارم !
یه مدته دیگه از سنگینی نگاهت شرم ندارم !
یه مدته توی مرداب زندگی غرق شدم !
یه مدته بنده ی ناسپاس شدم !
یه مدته مغرور شدم !
خدا جون نمیدونم چرا دیگه صدای اذونت آرومم نمیکنه !
یه مدته شنیدن صدای “الله اکبر ” اذونت مضطربم میکنه !
اضطراب از فاصله ی افتاده بین من و تو
خدا جون … تو کمکم کن !!
نذار از تو تهی بشم ، نذار با نبودنت بمیرم !
“دستمو بگیر، کمکم کن“ نظرات شما عزیزان:
|
|||||||||||||||||
|