هميشه از خودم مي پرسم چرا اونايي كه دم از رفاقت مي زنن
تو لحظه هاي بي كسي قيدتو راحت مي زنن
كاش دوستي آدما مثل دوستي دست و چشم بود
اگه دقت كرده باشيد هر عضوي از بدنمون كه درد ميكنه
اين چشمه كه گريه مي كنه
وقتي چشم گريه مي كنه اين دسته كه بر مي گرده و اشك چشمو پاك مي كنه
يه روز از پريا پرسيدم
نظرت در مورد عشق چيه به نظرت عشق غم داره يا شادي؟
مي دوني چي گفت؟
گفت مرتضي عشق نه غم داره نه شادي عشق فقط انتظاره . . .
من بارها به خودم ميگم
تو طلوع يه دوست خوب هيچ وقت غروبي نيست
پس زندگي كن به خاطر كسي كه دوسش داري
اما از همه اينا كه بگذريم
كاش مي شد به زماني بر مي گشتيم كه تنها غم زندگيمون
شكستن نوك مدادومن يا تركيدن بادكنكمون بود
شايد نقاش خوبي نباشم
ولي تمام لحظه هاي بوي تو بودن رو درد كشيدم
تو نبودي تا ببيني از غم تو چي كشيدم
ديدي تو بازي فوتبال وقتي كسي زمين مي خوره
داور سريع مي دوه و مياد ميگه مي توني ادامه بدي؟
كاش زندگي مثل بازي فوتبال بود
تا زمين مي خورديم يكي ميومد و مي گفت مي توني ادامه بدي؟
من هميشه نگاه مردم رو حس كردم
هميشه مردم با ساكت نگاه كردنشون بهم مي گفتند
خوش به حالش چقد شاده , چقد خندونه
دل مردم چه ميدونه كه من دنياي دردم
آدم تنها نشه نميتونه بفهمه درد تنهايي چيه
البته منظورم از تنهايي اين نيست كه آدما تنهاش بذارن
منظورم از تنهايي از خود دور شدنه .خدا نكنه كسي با خودش تنها باشه
چرا كه ذره ذره داغون ميشه
هميشه ميگن بهترين روزاتو به كسي هديه كن كه تو بدترين روزا كنارت بودن
اما نه تنها تو بدترين روزا كسي كنارم نبوده بلكه اگه بهترين روزي هم داشتم
همونا خرابش كردن ![](http://www.loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/54.gif)
نظرات شما عزیزان: